گپ و گفتی با طیبه قدس الهی، مدیرعامل شرکت نانومبنا ایرانیان

سرمايه نمي خواهيم ما را به بازار وصل کنيد

به مخيله کمتر کسي خطور مي‌کند که فردي با داشتن درآمد مطمئن و مکفي همه چيز را رها کند و خودش را در شرايط پر از مخاطره تاسيس شرکت قرار دهد. اما طيبه قدس الهي اين کار را کرده و شرکت دانش‌بنيان نانومبنا ايرانيان را تاسيس کرده است. شرکتي که هنوز در ابتداي راه است و نياز خود را بيش از هر چيز وصل شدن به بازار مي‌داند. قدس الهي در اين گفت‌وگو از فعاليت‌ها و مشکلات شرکت مي‌گويد..

به مخيله کمتر کسي خطور مي‌کند که فردي با داشتن درآمد مطمئن و مکفي همه چيز را رها کند و خودش را در شرايط پر از مخاطره تاسيس شرکت قرار دهد. اما طيبه قدس الهي اين کار را کرده و شرکت دانش‌بنيان نانومبنا ايرانيان را تاسيس کرده است. شرکتي که هنوز در ابتداي راه است و نياز خود را بيش از هر چيز وصل شدن به بازار مي‌داند. قدس الهي در اين گفت‌وگو از فعاليت‌ها و مشکلات شرکت مي‌گويد.


 شرکت نانومبنا ايرانيان در چه زمينه‌هايي مشغول به کار است؟

نتيجه فعاليت‌هاي شرکت ما بيشتر در حوزه تشخيص به کار مي‌رود. اگر بخواهم به صورت دقيق‌تر بگويم، ما در حوزه تجهيزات پزشکي کار مي‌کنيم که مرتبط با تشخيص است. پروژه‌هايي که در دست اجرا داريم، ساخت اتوآنالايزر بيوشيمي است که در کلينيک‌هاي تشخيص طبي به کار مي‌رود. يکي ديگر از پروژه‌هايي که با ستاد ميکرو الکترونيک و فناوري اطلاعات و ارتباطات معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري قرارداد داريم، ساخت کاپنوگراف است که آناليزور تشخيص گاز co2 است. اين وسيله در اورژانس‌ها و آي‌سي‌يوها کاربرد دارد. اين دستگاه نشان مي‌دهد که co2 بازدمي چقدر است و آن را مي‌توان  با اکسيژن خون نيز مقايسه کرد. از ديگر فعاليت‌هاي اصلي شرکت ساخت کيت‌هاي تشخيصي نانو سنسوري و دستگاه اسپکترومتر LSPR است.

 ايده تاسيس شرکت از کجا به ذهن شما رسيد؟

بعد از اين‌که من دکتراي فيزيک گرايش نانوتکنولوژي را از دانشگاه شريف گرفتم، چهار سال هيئت علمي بودم و پسادکترا در پژوهشگاه دانش‌هاي بنيادين در حوزه نانو بيو سنسور کار کردم. اما دلم مي‌خواست همه اين دستاورد‌ها را به شکلي کاربردي در جهت نياز مردم پيش ببرم. چون کاربرد نانو بيو سنسور خيلي وسيع است. ما از ذرات طلا، نقره و مس استفاده مي‌کرديم که اين‌ها کاربرد وسيعي در پزشکي، صنعت، کشاورزي، محيط زيست و... داشت. از آلاينده‌هاي محيط زيست و ويروس گياهي گرفته تا بايومارکرهاي سرطاني در پزشکي. تشخيص جنسيت جنين هم يکي از تشخيص‌هاي اوليه ژنتيکي بود که انجام داديم. يا آزمايش‌هايي که قبل از عمل نشان مي‌دهد بدن، کليه پيوندي را پس مي‌زند يا نه.

 توانستيد به هدف تاسيس شرکت برسيد؟

ببينيد، من با اين قصد و نيت شروع کردم که اين فناوري بسيار کاربردي را تجاري‌سازي کنم. ولي متاسفانه بازار خيلي دور از نوآوري قرار دارد.

 يعني شما هنوز به بازار مصرف وصل نشديد؟

چرا. اما فقط توانستيم دستگاه و کيت‌هاي تشخيصي‌مان را به دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها بفروشيم، درحالي‌که هدف اصلي من اين بود که محصولات را وارد زندگي مردم کنم و بازار گسترده‌تري را در نظر داشتم. البته بايد يک مقدار صبور بود و وارد کردن نوآوري به بازار مردمي طول مي‌کشد. به همين خاطر مجبور شديم عقب‌گرد داشته باشيم. اين دستگاه‌هايي که در حال حاضر روي آن‌ها کار مي‌کنيم، دستگاه‌هايي است که به‌طور متداول در آزمايشگاه‌هاي تشخيص طبي و بيمارستان از آن‌ها استفاده مي‌شده است. مجبور شديم روي تکنولوژي‌هاي مرسوم‌تر کار کنيم. نوآوري‌اي که در دوره دکترا و پسادکترا روي آن کار کرده بودم و اميدوار بودم به مرحله تجاري‌سازي برسد، باز هم به دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها رسيد. مسير و بستري فراهم نبود که بتوانم آن را به بازار اصلي مصرف برسانم، درحالي‌که نيازش وجود دارد.

 چرا؟ کجاي کار مي‌لنگد؟

مثلا ما مي‌خواهيم يک نوآوري را در حوزه تشخيص پزشکي بياوريم. بايد از وزارت بهداشت مجوز بگيريم. درحالي‌که اصلا استانداردي برايش وجود ندارد. در دنيا هم خيلي‌هايش مطرح نيست و استانداردسازي نشده است. اين انتظار از وزرات بهداشت که سريع به ما مجوز بدهد و استانداردسازي کند، اشتباه است. چون طبيعتا آن‌ها دغدغه‌هاي خودشان را دارند. به همين دليل اين کار زمان‌بر و سخت است. يا مثلا در بخش کشاورزي، کيت تشخيصي ويروس گياهي را ساخته‌ايم. اين کيت را کجا عرضه کنيم؟ آيا کسي هست که ما را به کشاورز معرفي کند تا به ما اعتماد کند؟ يا اصلا اين فرهنگ در کشور ما هست که کشاورز از فناوري استفاده کند و جلوي آفات را بگيرد؟ تفکر غالب کشاورزان سنتي است و به‌سختي به فناوري‌هاي روز اعتماد مي‌کنند.

 مگر اين‌که يک واسط داشته باشيد تا اين محصول را به کشاورز طوري معرفي کند که از آن استقبال شود.

بله، دقيقا! افکار در بازار سنتي است و واسطه‌اي بين بازار اصلي و نوآور بايد وجود داشته باشد. اين اتفاق قابل تعميم به همه حيطه‌هاست. خصوصا حوزه پزشکي. اين بخش بسيار به نوآوري احتياج دارد و خوشبختانه وزارت بهداشت هم اين نيازها را مي‌شناسد. اين يک حسن است که آگاهي وجود دارد. حالا ما بايد يک مقدار صبورتر باشيم تا بستر فراهم شود. در اصل بازار از دانش ما عقب‌تر است. اين در حالي است که مشکل دارند، ولي نمي‌دانند چطور مي‌توان آن را حل کرد. مثلا در صنعت رنگ بعد از مدتي رنگ‌ها کپک مي‌زند. اين يک نياز مبرم است که بايد برطرف شود. بايد انجمن‌هايي در هر کدام از اين صنف‌ها وجود داشته باشد که بازار به آن‌ها اعتماد کند و از طرفي هم نوآوري را بفهمد. شايد همين حالا هم وجود داشته باشد، ولي ما آن‌ها را نمي‌شناسيم يا فعال نيستند.

 به فکر صادرات نيستيد؟

گاهي هم به صادرات فکر کرده‌ام، اما ديده‌ام در آن‌جا هم بسترهاي لازم فراهم نيست. ما مي‌خواستيم به يک نمايشگاه برويم و کساني که واسطه اين کار بودند، آن‌قدر توانمند نبودند که بتوانند تمام کارها را هماهنگ کنند و ما را با کشورهاي ديگر پيوند دهند.

 پس چاره چيست؟

يکي از چيزهاي مهمي که ما به آن رسيديم، اين است که با شرکت‌هاي توليدي که سال‌هاست کار کرده‌اند، همکاري کنيم و درواقع تيم R&D آن‌ها شويم. آن‌ها انبوهي از تجربه در بازار دارند و ما هم نوآوري به آن‌ها مي‌دهيم تا از فناوري‌هاي روز استفاده کنند. خوشبختانه در يکي دو مورد توانسته‌ايم اين کار را انجام دهيم. اما صنعت در کشور ما خيلي قوي نيست. آن‌ها در کار خودشان هم مانده‌اند و نمي‌توانند پايگاه چندان مطمئني باشند. گاهي هم به‌خاطر ورشکستگي صنعت، فقط از اين مسير مي‌خواهند وام نوآوري بگيرند. نمي‌شود هم به آن‌ها ايراد گرفت. به‌طور کلي صنعت در مورد نوآوري چندان توجيه نيست. چون درگير شرايط اقتصادي است و نمي‌تواند به جلوتر فکر کند. ميان‌بر هم مي‌شود زد. اما ميانبر زدن نياز به همان انجمن‌هاي واسط دارد. جز اين‌ها با وجود تلاش‌هاي بسيار دولت، هم‌چنان در اجراي يک‌سري قوانين مشکل وجود دارد.

 چه مشکلاتي؟

مثلا من امروز اداره ماليات بودم. اما وقتي صحبت دانش‌بنيان را مي‌کنم، مي‌گويد من هنوز بخش‌نامه‌اش را بلد نيستم! آن‌ها هنوز عقب هستند. هر جا که تقاضاي حمايت مي‌کنيم، طرح‌هاي دانشگاهي ارجح است. طرح ما را در کنار پروژه دانشگاهي مي‌گذارند که حقوقش را مي‌گيرد. خودم هم دانشگاهي بودم و حقوق خيلي خوب پژوهشگاه را داشتم و با موفقيت‌هاي زياد پژوهشي و چاپ مقالات زيادي ريسک کردم که وارد اين حوزه شدم. تازه اين سيستم وجود دارد که به دانشگاهي گرنت مي‌دهند، ولي به شرکت‌هاي دانش‌بنيان نه. درحالي‌که متاسفانه فضاي دانشگاه‌هاي ما هنوز فضاي چاپ مقاله است. ارتقاي کاري به مقاله وابسته است و  نگاه صنعتي و کاربردي و ورود به بازار مصرف ندارند. ولي در قوانين آن‌ها ارجح هستند.

 چرا از آن‌جا بيرون آمديد؟ حقوق خوبي داشتيد که ماهانه به حسابتان واريز مي‌شد، بدون آن‌که دغدغه چنداني داشته باشيد. چرا خود را با اين چالش مواجه کرديد؟

من هميشه اين دغدغه را داشتم که کارهايمان جنبه کاربردي داشته باشد. اما در پژوهشگاه باز هم تفکر مقاله‌محور غالب بود. من 40 مقاله اينترنشنال دارم و 27 مقاله ISI. ولي اين مقاله‌ها من را راضي نمي‌کرد. من از هزينه دولت و مردم درس خوانده بودم و دلم مي‌خواست نفع کاري را که مي‌کنم، به مردم برسد. اعتقاد دارم همه بايد با هم رشد کنيم. در اين شرکت همه اعضا ديدگاه من را دارند و با يکديگر سعي مي‌کنيم کاري را براي مردم انجام دهيم تا رفاهي جمعي ايجاد شود. نمي‌شود راضي بود درحالي‌که کنار دستي‌ات در مشقت است و بسيار ناراضي. آن‌جا براي من ساحل امني بود، ولي راضي‌ام نمي‌کرد. بالاخره بايد به دريا مي‌زدم و دريا هم هيچ‌وقت امن نيست.

 يکي از بزرگ‌ترين مشکلات شرکت‌هاي دانش‌بنيان، جذب و در درجه بعدي نگهداشت نيروي انساني است. شما با وجود مشکلات مالي فراواني که داريد، چه سازوکاري براي جذب و نگه‌داري منابع انساني داريد؟

براي ما هم پيدا کردن نيروي علاقه‌مند سخت است. شايد حدود 25 نفر اين‌جا کار کرده‌اند و رفته‌اند. کساني که رفته‌اند، نمي‌توانستند با اين شرايط کار کنند. درواقع شرايط کاري به شکلي است که خود به خود آدم‌ها را فيلتر مي‌کند. براي اين دسته از افراد هم تنها ماديات مهم نيست و رضايت خاطر نمي‌آورد. نکته مهم‌تر آزادي عمل و احساس مهم بودن است که رضايت خاطر ايجاد مي‌کند. من سعي کرده‌ام اين آزادي عمل و حس مهم بودن را به آن‌ها بدهم. يک مشکل ديگر هم اين است که افراد مي‌آيند، اين‌جا کار مي‌کنند، کار ياد مي‌گيرند و سابقه کار پيدا مي‌کنند. اما با يک پيشنهاد کمي بهتر جابه‌جا مي‌شوند و از شرکت مي‌روند. اين يک مسئله فرهنگي قديمي است. براي پاي‌بند شدن نيروي انساني معمولا ضمانت‌هايي چون سفته مي‌گيرند، اما من هيچ‌وقت اين کار را نکردم و کسي را مجبور نکردم اين‌جا بماند. درواقع کار ما يک کار روتين اپراتوري نيست و نمي‌شود آدم‌ها را به انجام اين کار مجبور کرد. بايد خودشان علاقه‌مند باشند و انجام اين کار را دوست داشته باشند. البته انرژي‌مان هدر مي‌رود. ولي بايد صبور باشيم تا ديدگاه‌ها عوض شود و مردم به جاي اين‌که به نفع شخصي فکر کنند، نفع جمعي را در نظر بگيرند.

 در تمام سال‌هايي که به‌عنوان يک خانم کار پژوهشي مي‌کرديد يا مديرعامل بوديد، تبعيض جنسيتي احساس کرده‌ايد؟

بسيار کم پيش آمده است. درواقع آن‌قدر ناچيز بوده که حتي در ذهنم هم نمانده است. فکر مي‌کنم حضور خانم‌ها در اين حوزه کاملا جا افتاده و برعکس رفتار مثبت و اميدوارکننده هم ديده‌ام. خيلي‌ها مي‌آيند و به آدم روحيه مي‌دهند و مي‌گويند خوشحال هستند که خانم‌ها هم وارد اين حوزه شده‌اند. به نظرم خانم‌ها همان‌طور که در خانه مولد هستند، اگر وارد جامعه هم شوند، مي‌توانند همان نقش مولد را بازي کنند و به ساير افراد انرژي مثبت بدهند.


کلمات کلیدی
//isti.ir/ZPja